توضیحات
آگاهیهای دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، جنسی عمگرا و کاربردی از هماهنگی با قوانین بدون تغییرِ خداوند در شخصیتات میپرواند- آنهم نه در تئوری و حرفهای قشنگ زدن بلکه با تمرینِ این قوانین در عمل- که در جلسه به جلسهی این دوره در قالب توضیح آگاهیها و تمرینات قابل انجام طراحی شده است.
آگاهیها و تمریناتی که حاصل تجربیاتم در مسیری است که برای تحقق خواستههایم پیمودهام و نتایج زندگیام، هویدای آن است.
این «آگاهیهای توضیح داده شده» و این« تمرینات واضح و قابل درک در تک تک جلسات این دوره» دستورالعملی مشخص و قابل اجرا در دستت میگذارد تا بتوانی به آروزها و خواستههایی واقعیت ببخشی که سالها آنها را غیر ممکن و غیر قابل دسترس برای خودت پنداشتهای.
به کلام سادهتر، وقتی خودم به واسطهی زندگی کردن با آن آگاهیها، توانستم آرزویها دور و دراز زندگیام را تبدیل به بخشی از واقعیت زندگیام نمایم، وارد سطح جدیدی از تجربهی خودم- به عنوان خالقِ بلامنازع زندگی دلخواه- شدم که به من:
ان اقول کن فیکون؛
اجیب الدعوه الداع اذا دعان؛
فاستجیبوا لی؛
را نه در حرف که در عمل، تعریف کرد.
این جنس از تجربهی خالق زندگیِ دلخواهم بودن(در عمل و نتیجه و نه در حرف و ادعا) مهمترین دلیل من برای ارائهی «دستورالعملی ۱۳ جلسهای و همراه با یک تمرین عملی در هر هر جلسه درباره واقعیت دادن به هر خواستهای»، در قالب دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاهاست:
مسیر رشد ظرف وجود تو، فقط و فقط از مسیر قدمهایی تکاملی میگذرد که برای تحقق خواستههایت برمیداری. قدمهایی که با درک آگاهیهای هر جلسه از این دوره تقویت میشود و با انجام تمرین هر جلسه، قدرت میگیرد تا در عمل برداشته شود.بنابراین، تنها کار زندگی تو، با ایمان قدم برداشتن برای آن خواستههایی است که به واسطهی برخورد با تضادها برایت واضح شده است.تنها کار زندگی تو، توکل به نیروی هدایتگری است که فقط و تنها فقط خودش را در قدمهایی فعال میکند که برای آن خواستهها برمیداری، آنهم زمانیکه ذهنت هزاران بهانه برای دست دست کردن، به تعویق انداختن و بیخیال شدن، در دستت میگذارد و به قول قرآن وعدهی فقر و ترس را به تو میدهد.
و این جنس از هدایت، فقط با ممارست ورزیدن در شنیدن، جدی گرفتن و انجام تمرینات این دوره، در وجودت ریشه میدواند و به ثمر مینشیند.
اما مسئله مهم این است که این مسیر قرار نیست مسیری پر از تقلا و سختی باشد. قرار نیست گاریای زهواردررفته و سنگین از باورهای محدودکنندهات را با خود در این مسیر بکشی و مسیرِ تحقق خواستههایت را برای خودت سخت کنی و به قول قرآن با نگه داشتنِ باورهای محدودکنندهیای که دلیلِ شکستها و تجارب تلخ گذاشتهات است، باز هم خودت را برای سختیها آسان کنی.
بلکه طبق قانون ان مع العسر یسری، طبق بشارتهایی که قرآن به مومنان یعنی آنها را ایمانشان را نه در حرف مفت بلکه در عمل نشان میدهند، طبق وعدهی اجیب الدعوهالداع اذا دعانِ نیرویی که وفادارترین به عهد خویش است، قرار است مسیر این رشد یعنی:
قدمهایی که برای آن خواسته برمیداری؛
مسائلی که به منظور تحقق آن خواسته حل میکنی؛
ترسها و محدودیتهایی که به خاطر تحقق آن خواسته پشت سر میگذاری و بخشِ محکمتری از ایمانت را میسازی و اجرای توحید را در عمل تجربه میکنی؛
لذت بخش باشد و نه زجر آور اما به شرط فستجیبوا لی شدن و اعتماد به خداوند را در عمل نشان دادن و از عهدهی کنترل ذهن ماندن که خودش را در خوشبینی به مسیر و لذت بردن از اجرای ایدههای الهام شدهات نشان میدهد. زیرا این وعدهی واضح خداوند است که:
أَلَآ إِنَّ أَوْلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ.
فقط باید بتوانی از عهدهی کنترل ذهنت برآیی و به جای توجه به ناخواستههای شرایط کنونیات، فرصتهایی را ببینی که این شرایط نادلخواه، پیش رویت قرار داده و خواستههایی که در وجودت واضح کرده است.
یادم میآید، زمانِ ضبطِ جلسات دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها مصادف شده بود با خریدنِ ملکی ۶۰ هکتاری در شمال فلوریدا که در حال حاضر به عنوان شکارگاه از آن استفاده میکنم و همزمان در حال آماده سازی ملک دیگری در این ایالت بودم که برای اقامت در دل طبیعت و تجربهی طبیعت بکر در نظر داشتم.
ملکی که به خاطر زیباییِ خارق العادهاش آن را پارادایس نامیدهایم. حتما شما بخشی از زیباییهای طبیعت خداوند در این مکان را در سریال زندگی در بهشت دیدهاید.
اما نکتهای که میخواهم بگویم این است که:
آن زمان که در ایران بودم، منظورم همان زمانی است که در میان تضادی با چهرهی «زندگی در آن اتاق ۹ متری با دیوارهای سیمانی و حمام و دستشویی مشترک با ۳ خانواده دیگر (که بیش از ۲۰ نفر می شدیم) در منطقه پایین شهر بندرعباس» بودم، به خاطر درک جدیدم از قوانین زندگی و قدرتی که برای خلق آیندهام دارم، نه تنها ناراحتم نمیکردم بلکه انرژی وافری برای تغییر آن شرایط به من بخشیده بود؛
همان زمانی که با یک تاکسی پیکان مدل ۷۵ بدون کولر داشتم داد می زدم “اسکله باهنر ۲ نفر”! و همزمان هندزفری در گوش در حال گوش دادن به مفاهیمی باور ساز بودم که با صدای خودم ضبط کرده بودم صدای خودم و تغییر باورهایم بودم؛
آن زمان- حتی در بالاترین و خوشبینانه ترین حالت تجسمات ذهنیام از آیندهی رویاییام- مزرعهای به زیبایی پارادایس حتی در رویاهایم هم نگنجیده بود و عکسی که از مزرعهی رویاییام در دریم بوردم گذاشته بودم، بارها و بارها از پارادیس بیکیفیت تر و با امکانات بسیار کمتر بود.
میخواهم بگویم که وقتی در مسیر قوانین خداوند قدم برمیداری، وقتی تصمیم میگیری تمام شناختات از خدایی را فراموش کنی که در تمام این سالها به تو شناسانده شده است، یعنی همان خدای قدیمی و بیکاری که آن بالا نشسته و از سر بیکاری در حال غربال کردن و «یکی در میان هزار اجابت کردن»خواستههایت است و شانسی به این خواستهات «نه» میگوید، آن یکی خواسته را به صلاحت نمیداند و دربارهی بخشیدنِ این یکی خواستهات به تو هنوز خیلی مطمئن نیست و جوابش به درخواست تو این است که : «شاید بعداً!!!»
وقتی به این خدای بیقانون و بیمنطق شک میکنی و تصمیم میگیری برای شناخت حقیقتِ این انرژی که آن را خداوند نامیدهایم، فراتر از احساسات و نگاه انسانیات بروی- همان انرژیای که قدرت خلق زندگیات را با باورهایت به تو بخشیدهاست- آنوقت است که این نیرو را قانونمند، دقیق و بارها بخشندهتر و وهابتر و سیستمی که بر جهان مقرر کرده را پاداش دهندهتر از حدّ تصورات مییابی.
وقتی خداوند را انتخاب میکنی و قوانینش را اجابت میکنی و برای هماهنگی با قوانینش و تغییر عادتهای محدودکنندهی قبلی، جهادی اکبر به راه میاندازی؛
وقتی شرایط کنونی ات و محدودیتهایی که برایت درست کرده است را نادیده میگیری و تصمیم میگیری حتی با وجود آن محدودیتها و «به ظاهر غیر ممکنها» رویایی داشته باشی و مهم تر از آن رویایت را جدی بگیری، خداوند تو را به مسیرهایی هدایت میکند و با نعمتهایی هم-نشین میکند که اکنون حتی در رویایت هم نمیتواند بگنجد.
وقتی تصمیم میگیری شرایط کنونی ات را به عنوان سرنوشت غیر قابل تغییرت نپذیری و این منطق را درک کنی که شرایط نابسامان کنونی ات حاصل باورهای محدودکننده و شرک آلود و بیایمانی های قبلی است و با ساختنِ باورهای قدرتمندکنندهتر، تجربیات دلخواهتری وارد زندگیات میشود، آنوقت از همان جایی که هستی- حتی اگر سختترین تضاد زندگیات باشد- به سمت خواستههایت هدایت میشوی؛
و اولین نشانهی این درک و اجابتِ این هدایت این است که:
قادر به دیدن فرصت شگفت انگیزی میشوی که در شکل و شمایلِ همان تضادی به سمتات آمده که همه جوره در حال فرار کردن و گله و شکایت کردن از آن هستی و حتی آن را مهمترین دلیلِ اوضاع نابسامانت میدانی.
آنوقت است که به نقطهی کنترل ذهن میرسی و میتوانی به جای تمرکز بر زشتی آن تضاد، زیباییِ فرصتهایی را ببینی که در قالب خواستههای واضح شده و انگیزهها و اشتیاق متولد شده برای حرکت به سمت آن خواسته، در وجودت بیدار شده است. دقیقاً همان اتفاقی که در بندرعباس برای من رخ داد!
آنوقت میبینی که همین مشکل، چه رحمت بزرگی برایت به ارمغان آورد و چه سکوی پرتابی برای رشد تو شد و چه تجارب ارزشمندی را برایت به بار آورد.
زیرا برنامهی خداوند گسترش جهان است آنهم از طریقِ خواستههای ما. یعنی ما دستان خداوند بر روی زمین هستیم و از طریقِ تجربهی خواستههای محقق شدهمان، جهان را و خداوند را گسترش میدهیم. به همین دلیل تضادها نه تنها بد نیستند بلکه راه پیشرفت ما و از نگاه کلیتر، گسترش جهان و خداوند هستند. چون تنها راه رشد ظرف وجود ما، تجربهی خواستههایمان است و تنها راه برای تجربه خواستههایمان، به وضوح رسیدن درباره خواستههایمان است و تضادها بهترین راه برای شناساندنِ خواستههایمان به ما هستند.
ما به این جهان آمدهایم تا با برخورد به تضادها، خواستههایمان را بشناسیم و از طریق ارسال فرکانس این درخواست، آن را دریافت و تجربه کنیم. یعنی وقتی دربارهی خواستهای در وجودت به وضوح میرسی، آن خواسته در هر صورت اجابت میشود زیرا ما در جهانی پاسخگو هستیم که به قول قرآن اجیب الدعوه الداع اذا دعان است و به محض وضوح خواستهای آن را اجابت میکند.
اما اینکه دریافت آن خواسته برای تو چقدر طول میکشد،
بستگی کاملی دارد به میزان هماهنگیای که میان باورهایت و آن خواسته وجود دارد
بستگی کاملی دارد به میزان مقاومتها و ترمزهای ذهنیات در برابر آن خواسته
و به قول قرآن، بستگی کاملی دارد به میزانِ فستجیبو لی بودن تو
وگرنه خداوند همیشه و همواره سمت خودش را انجام داده است.
این قوانین نه تنها برای من، بلکه برای هر فردی جواب میدهد که این قوانین را به عنوان تنها حقیقتِ محض جهان بپذیرد و به هر نگرشِ دیگری شک کند که او را محدود یا مجبور به تحمل محدودیتها میکند.
این قوانین وقتی برایت جواب میدهد که محدودیتهای شرایط کنونیات را که فقط کاشته و برداشتهی ذهن محدودت هست و نه شانس، تقدیر یا سرنوشتت، را نپذیری.
یعنی از تحمل کردن آن شرایط و کنار آمدن با آن محدودیتها و پذیرفتنشان به عنوان سرنوشت غیر قابل تغییرت دست برداری و تصمیم بگیری تا به جای عروسک خیمه شببازیِ آن شرایط شدن، شیوهی فکری و باوریای را در پیش بگیری که برایت سلامتی، شادی و رضایت بیشتری از زندگی به ارمغان میآورد.
این قوانین تنها زمانی به کمکات میآید و چرخ زندگیات را روانتر میکند و تو را از مسیری لذت بخش و جادهای آسفالته به خواستههایت میرساند که «چند قدم جلوتر رفتن از استدلالهای سست و بی بنیان ذهن محدودت» را یاد بگیری. یعنی قدرت زیر سوال بردن و شک کردن به باورهایی را داشته باشی که سالهاست به عنوان حقیقت مسلمِ زندگیات پذیرفتهای. همان باورهایی که ذهنت توسط آنها سکّان را به دست گرفته و شرایط نادلخواه کنونی و نارضایتیهایت در این سالها را برایت رقم زده است.
تنها زمانی میتوانی از مرز آن محدودیتها فاصله بگیری و با این قوانین همراه بشوی که به شیوهی آگاهیهای این دوره زندگی کنی. یعنی آنقدر این آگاهیها در وجودت تکرار بشود که شخصیتی جدید با عادتهای قدرتمندکننده را در وجودت بسازد و در رفتارهایت هویدا بشوند.
به میزانی که میتوانی از عهدهی عمل کردن به آگاهیهای این دوره و اجرای آنها در جزئی ترین مسائل زندگیات بربیایی، به همان اندازه نیز:
از شرایط کنونیات فاصله میگیری و به شرایط آرمانی و رویاییات نزدیک میشوی
و از منِ کنونی و شخصیت کنونیات فاصلهی بیشتری میگیری؛
و احساس کنترل آگاهانهتری بر زندگیات داری
و داشتن خواستههایت برای منطقیتر و امکان پذیر تر میشود.
اینجا همان نقطهای است که این آگاهیهای جدید آرام آرام از فرم اطلاعات به باورهای تو تبدیل میشوند و اول تو را در احساس خوب و احساس آرامش نشان میدهند و وقتی به اندازهی کافی در این احساس میمانی و به ثباتی مشهود در این احساس میرسی، آنوقت این فرکانس از فرم احساس خوب به شکل تجربهای انکار ناپذیر از رویاهایت، وارد زندگی ات میشوند.
اما برکتهای این مسیر به همینجا ختم نمیشود. تجربه هر رویا عزت نفس و ظرف وجودت را رشد میدهد و آن ظرف بزرگتر که گنجایش نعمتهای بیشتری را دارد، تو را به مدارهای بالاتری میبرد و با تجربههای دلپذیرتر و نعمتهای بیشتر و بزرگتری احاطه میکند و با سطح باکیفیتتری از شرایط و امکانات، هم-بستر میکند.
زیرا این قانون و وعدهی خداوند است که وقتی باورهای قدرتمندکننده تر و هماهنگتری با خواستههایمان میسازیم، وقتی مقاومتهای بیشتری را کنار میگذاریم، وقتی قانون خداوند و سیستمی که بر جهان مقرر نموده را بهتر درک میکنیم و با آن هماهنگ تر میشویم، چرخ زندگیمان روانتر میشود و نعمتها به شیوهی طبیعی و بدیهی وارد زندگیمان میشوند.
ماموریت این برنامه
قبل از شروع کار با آموزشهای این دوره، در محیطی آرام با خودت خلوت کن و سوال و جوابهای زیر را با تأمل بخوان:
آیا میتوان اولین قدم برای تحقق رویاها را به آموزشهای این دوره شروع کرد یا بهتر است پیشنیازهایی طی شود؟
پاسخ:
تنها پیشنیاز لازم، میزان تعهد، جدّیت و قطعیت شما در تصمیمی است که برای تغییر شرایط فعلی و خلق شرایط دلخواهت گرفتهای. برای وضوح بیشتر درباره برداشتن اولین قدم محکم به کمک آگاهیهای این دوره، با خودت خلوت کن و از خود بپرس:
آیا با تمام وجود برای تغییر و بهبود وضعیت کنونی ی زندگیام (حال هر چقدر هم خوب باشد)، مشتاق هستم؟
آیا به اندازهی کافی برای جدّی گرفتن رویایی که کم مانده تا بیخیالش شوم، مصصم هستم؟
آیا متهعد شدهام که تجربیات و دانستههای قبلیام را درباره نحوهی رسیدن به خواستههایم را نادیده بگیرم و به آنچه از این دوره میشنوم ایمان بیاورم؟
آیا میتوانم با تعهدی غیر قابل مذاکره -لااقل به مدت ۶ ماه آنچه که از آموزشهای استاد عباسمنش درک میکنم را بدون تردید یا سبک و سنگین کردن، در مسیر خواستهام اجرایی کنم؟
اگر جوابت به این سؤالات “مثبت” است، یعنی همهی پیش نیازهای لازم را داری و مهمتر از همه، اگر در این مرحله هستی که آنقدر برای تغییرات جدّی، مصصم شدهای که این سوالات را از خود میپرسی و دربارهی آنها تأمی میکنی ، یعنی هدایت شدهای.
و آگاهیهای این دوره، «هدایت خداوند و پاسخ او به درخواستهایت است» تا از مسیری آسان، سرراست و لذت بخش، شرایط دلخواه را در زندگیات خلق کنی.
بنابراین برای رسیدن به وضوح بیشتر درباره شروع جدّی تغییرات به کمک درک آگاهیهای این دوره و اجرای آنچه درک میکنی، این سوالات را از خودت بپرس:
آیا از شرایط کنونیام راضی هستم؟
آیا می توانم خودم را الگوی مناسبی برای فرزندانم بدانم؟
آیا قادر به اجابت درخواستهای مالیِ همسر یا فرزندم هستم یا مرتباً باید حساب دو دوتا چهارتای هزینههایم را داشته باشم؟
آیا آخر ماه نگران اجازه خانه و پرداخت هزینهها هستم یا منتظر اجرای ایدههایم بوسیلهی سودِ خلق شده از سرمایهگذاریهایم؟
آیا آنقدر تمکن مالی دارم که از عهدهی مخارج سفری دلپذیر به مکانی زیبا با خانوادهام بربیایم یا آنقدر گرفتار تأمین هزینههای بخور و نمیر، هستم که حتی داشتنِ چنین آرزویی هم برایم محال است؟
آیا از کار مورد علاقهام پول میسازم یا به خاطر تأمین هزینههایم، عمرم در کاری صرف میشود که از آن متنفرم؟
آیا قادر به خرید هدیه برای عزیزانم هستم یا در حسرت تقدیم یک هدیه برای عزیزانت مانده ای؟
آیا زمان خرید، مهمترین اولویتم، نگاه کردن به قیمت آن کالا و داشتنِ حسابِ دخل و خرج است یا کیفیت آن کالا؟
آیا فکر کردن به آینده مرا هراسان میکند؟
به زندگی ات نگاه کن و ببنین قطار زندگی ات در کدام ریل حرکت می کند؟
ریل بدهیهای بیشتر، وامهای بیشتر برای پرداخت بدهیهای قبلی، چشم پوشیِ بیشتر از خواستههایت، تقلای بیشتر برای پرداخت هزینههای جاری؟!
یا تعیین خواستهی بعدی و قدم برداشتن برای خلق آن!
ریل تقلاهای بیشتر برای راضی کردن دیگران و کسب تأیید آنها، یا پرداختن به علائق خودت و رشد ظرف وجودت به وسیلهی حرکت در این مسیر؟!
ریل درگیریهای مدوام درباره یافتن پزشکی بهتر یا دارویی قویتر برای درمان یک بیماری دیگر یا ریل سلامتیای که به صورت طبیعی و بدون نیاز به هیچ تقلایی در بدنت جاری است.
و مهمتر از همه، تصمیم بگیر آیا همچنان می خواهی به همین شکل زندگی کنی یا می خواهی جهادی اکبر برای تغییر این اوضاع راه بیندازی؟! (با توجه به اینکه تو توانایی ایجاد این تغییر را داری)
آیا همچنان میخواهی در این مسیر خودت را آسان کنی برای تحمل سختیهای بیشتر یا مصمم شده ای تا با تغییر باورهایت، هدایت بشوی به مسیر آسانیها، نعمتها و برکتها؟!
تصمیم بگیر که آیا همچنان می خواهی درگیر کاری شوی که فقط قادری با درآمدش خرج بخور و نمیر، اجاره خانه، پول آب و برق را هم به زور پرداخت نمایی یا می خواهی به کاری بپردازی که نه تنها از آن لذت می بری بلکه تو را به حدی از استقلال مالی می رساند که هرجای دنیا بخواهی می توانی بروی، هر چیزی نیاز داشته باشی، می توانی تهیه کنی
آیا همچنان می خواهی انرژی ات را صرف گله و شکایت از زمانه، تحریم، گرانی، دولت، رئیس، اداره، زن و بچه و … نمایی؟
به زندگی ات نگاه کن و ببین زمان، انرژی و پول ِ تو صرف چه هزینه هایی می شود؟
آیا زمان و انرژی ات را صرف کارکردن برای پرداخت هزینه های بخور و نمیر می کنی؟ آیا هر ماه مجبوری پولی برای دوا و دکتر کنار بگذاری؟
یک روز من هم به زندگی ام نگاه کردم…
دیدم در حال هزینه کردن برای درمان بیماری، پرداخت اجاره خانه، تعمیر تاکسی ای که هزینه اش بیش از درآمدش بود و … هستم
دیدم زمانم صرف صف های طولانی مطب دکتر، خط واحد، مترو، مسافرت های طولانی با اتوبوس های درب و داغون با صندلی های بدبو، مشاحره یا درد و دل با آدمهایی که مانند خودم پر از مشکلات حل نشدنیِ ادامه دار بودند و گله و شکایت از زمانه و بخت و اقبالم بودم.
نگاهی هم به زندگی ثروتمندان انداختم و دیدم آنها هم مانند من در حال پرداخت هزینه های زندگی با پول، زمان و انرژی شان بودند اما تفاوت از زمین تا آسمان بود. چون تفاوت نگاه ما به زندگی و باورهای ما از زمین تا آسمان بود
خوب که دقت کردم، فهمیدم ما دو انتخاب بیشتر نداریم:
یا می توانیم انتخاب کنیم هزینه هایی را بپردازیم که افراد فقیر، ناموفق و شکست خورده می پردازند یا هزینه هایی را انتخاب کنیم که ثروتمندان و افراد موفق دنیا می پردازند.
به همین دلیل تصمیم گرفتم تا انتخاب کنم من نیز همان هزینه هایی را بپردازم که ثروتمندان می پردازند.
تصمیم گرفتم به جای پرداخت اجاره خانه، برای خرید ملک هزینه کنم
تصمیم گرفتم به جای پرداخت ضرر و زیان کسب و کارهای مختلفی که بخاطر باورهای محدود کننده ام بوجود آمده بود، بر روی توسعه کسب و کارم هزینه کنم.
به جای تعمیر ماشین دنده آرژانتینی ام، برای خرید ماشین های دلخواهم هزینه کنم.
به جای خوابیدن یک شب تمام در اتوبوس و درد کمر و گردن ناشی از آن، برای مسافرت با بهترین خطوط هواپیمایی دنیا و داشتن جت شخصی هزینه کنم
به جای دو دوتا چهار تا کردن هزینه هایم، به محض اینکه به چیزی نیاز داشتم، آن را بخرم
به جای هزینه کردن برای دوا و درمان، با لذت بردن از زندگی و تغذیه سالم، سلامتی را به جسمم هدیه دهم.
و مهم تر از همه، به یقین رسیدم که این قانون جهان است که اگر هزینه های گروه ثروتمند را انتخاب نکنم، مجبورم هزینه های گروه فقیر را انتخاب کنم…
به محض اینکه فهمیدم مسیر این تغییر انتخاب، از هزینه کردن برای تغییر باورهایم می گذرد، تمام درآمدم را صرف آموزش خود نمودم. زیرا ایمان داشتم این همان چیزی است که موجب می شود در آینده من نیز مانند آن ثروتمندان هزینه کنم… زیرا فهمیدم اگر این هزینه را نپردازم، خیلی چیزها را از دست خواهم داد….
مدت های زیادی تمام درآمدِ من صرف آموزش برای تغییر باورهایم شد و تمام زمان و انرژی ی من صرف عملی کردن آنچه می آموختم…
یادم میآید که حاضر بودم لقمه نانی خشکی بخورم اما با آن کتابی بخرم. آن روزهایی که دوستانم زمانشان را برای حاشیههای بی منفعت صرف میکردند، من به شدت در حال هزینه کردن روی باورهایم و ساختن باورهای قدرتمند کننده جدید بودم.
برخی از آن آموزهها برایم جواب داد و من را به مسیر صحیح برد و برخی از آنها هم نادرست بود اما به من کمک کرد تا قوانین تغییر ناپذیر و راه درست را پیدا کنم و دیگر تمام تمرکزم را بر آن مسیر و آن قوانین و اجرای آنها بگذارم.
شهرم، آدمهای اطرافم، فکرم، نگاهم و همه و همه را تغییر دادم
به همین دلیل الان اینجا هستم. و به شما می گویم که نگران هزینه کردن برای تغییر باورهایت نباش. نگران هزینه کردن برای آموزش خودت نباش زیرا این بزرگترین سرمایه گذاری زندگی ات خواهد بود.
نگران هزینه کردن برای خریدن این دوره نباش زیرا این سودآورترین سرمایه گذاری زندگیات خواهد بود. سرمایه گذاری روی خودت، فکرت و باورهایی که قطار زندگی ات را وارد همان ریلی می کند که به خوشبختی ختم می شود.
اگر الان این هزینه را نکنی، مجبوری هزینههای گزافی برای اتفاقاتی در زندگیتان بپردازید که حاصل همین باورهای محدود کننده است. از ورشکستگیهایی که ممکنن است دچارشان شوید تا کلاهبرداری هایی که دچارش میشوید و ییماری، اجاره خانه، پرداخت اقساط وام یا پول نزولی که تمامی ندارد، پرداخت هزینه دادگاه خانواده، تعمیر ماشین و هزاران موضوع دیگری هزینه می شود که نتیجه اش فقط برای تو احساسِ بدِ بیشتری است.
سرمایه گذای روی خودت باورهایت، همواره شما را در مسیر درست میبرد… فارغ از آنکه اوضاع اقتصادی مملکت خوب باشد یا بد… تحریم باشیم یا نباشیم… رکود باشد یا نباشد…
در هر صورت باورهای قدرتمند کنندهای که با این دورهها میسازی، تضمین کنندهی نتایج موفقیت آمیز برای شماست زیرا من همه آنچه را در این دوره به شما آموزش میدهم که برای خودم جواب داده و مرا به اینجا رسانده است.
تفاوتی مهم درباره آگاهیهای دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و فردی که آموزشدهندهی این آگاهیهاست:
این دوره همانگونه که از اسمش پیداست، یک راهنمای عملی است. یعنی مانند یک جی پی اس است که قدم به قدم، از میان تمام مسیرهایی که ممکن است پیش رویتان وجود داشته باشد، شما را نه تنها از سریعترین، راحتترین و لذت بخش ترین مسیر عبور میدهد، بلکه قطعاً به همان مقصد مشخص میرساند بدون کوچکترین خطایی.
یعنی مانند همان جی پی اس، بدون هیچ شک و تردیدی، شما را از آزمایش سایر مسیرها بی نیاز میکند. زیرا این اطمینان را به شما میدهد که نه تنها بهترین مسیر، بلکه تنها مسیری که شما را به رویایت میرساند، همین است.
حدود ۸ سال پیش، وقتی برای اولین بار کلاس ر کوچکی که حدود ۸ نفر شرکت کننده داشت، در دانشگاه بندرعباس تشکیل و در یکی از جلسات تمام خواستههایم را روی تخته سیاه نوشتم.
آن روزها سرشار از ایمان و امید بودم که قطعاً قوانین الهی من را به آن خواستهها میرساند. به همین دلیل آنقدر جسورانه و بی باکانه، آن خواستهها را روی تخته سیاه نوشتم.
از نظر دیگران با توجه به وضعیت آن روزهای من که هنوز هیچ موفقیتی کسب نکرده بودم. هنوز حتی درگیر بدیهیترین موضوعات مالی بودم، آنها نه فقط خواستههای عظیم بلکه خواستههایی دست نیافتنی و غیر ممکن مینمودند.
اما من به همان اندازه که الان حتی بیش از آن خواستهها را در زندگیام دارم، ایمان داشتم که قطعاً به رویاهایم میرسم. به همین دلیل میخواستم زمانیکه خبر موفقیتهای من به شاگردان آن کلاس یا سایر افرادی که آن زمان خواستههای مرا شناختند رسید، یادشان بیاید که در هر وضعیتی که باشند، مهم نیست، در هر صورت رویای شان دست یافتنی است. . زیرا وضعیت کنونی تعیین کننده موفقیتهای آینده نیست. بلکه رویای شما و جدیتتان برای تحقق آن رؤیا، تعیین کننده است و اگر میخواهند رویای شان را محقق کنند، کافی است همان مسیری را طی کنند، که من طی کردهام. کافی است رد پایم را در این مسیر دنبال کنند.
راهنمای عملی دستیابی به رویاها در حکم کوه عظیمی است که اکنون در قلهاش نشستهام. من از آن پایین دستها، دور دستها و از دشتهای کناری، مسیر رسیدن به قله را پیمودهام. اما در آن دشت، دامنه کوه و سر تا سر بدنهی این کوه، رد پاهایی از خود به جای گذاشتهام، تا هر فردی که میخواهد به قله بیاید، فقط قدمهایش را جایی بگذارد که آن رد پاها را میبیند.
راهنمای عملی موجب میشود وقتی موفقیتهای من که اکثرشان را حتی در همین یک سالهی اخیر کسب کردهام را ببینید، سرشار از انگیزهای شوید که دروجودت فریاد می زند ارزشش را دارد تا رویایت را جدی بگیری
کافی است همان باورهایی را در ذهنت قرار دهی، که عباس منش قرار داده، همان عاداتی را که در خود بسازی که عباس منش ساخته، همان رفتاری را بروز دهی و قوانینی را باور کنی که عباس منش باور کرده و همان رد پایی را دنبال کنی که از عباس منش به جا مانده است. آنگاه به همان نتایجی میرسی که عباس منش رسیده است.
این دوره عصارهای از موفقیتهای من است که میتواند به شما هم کمک کند حتی موفقتر از من باشید زیرا از همان ابتدا وارد مسیر اصلی میشوی، اصلاً مانند من نیازی به سعی و خطا یا امتحان یک روش نداری. این دورهای است که میتوانید برای تمام زندگیات از آن استفاده کنید و هر بار با گوش دادن به آن و انجام تمریناتش، به نتایج جدیدتری برسی.
این دورهای است که میتوانی با آن باورهای قدرتمند کنندهای در ذهنت بسازی که شما را به نتایج نا محدود میرساند.
خیلی خوب است که از انسانهای موفق الگو برداری کنیم، درباره شان مطالعه کنیم. زندگی نامه هاشان را بخوانیم و به قوانینی پی ببریم که آنها را به چنین موفقیت هایی رسانده است.
اما یک نکته مهم که اغلب در این ماجرا نادیده گرفته می شود این است که
خیلی فرق می کند که یک فردِ موفق خودش با زبان ِخودش، مسیرش را تحلیل کند. یا اینکه فرد دیگری بعنوان یک شاهد بیرونی، موفقیت های یک فرد را تحلیل کند.
وقتی یک الگوی زنده، با زبان خودش از دلایلی می گوید که او را به چنین موفقیت هایی رسانده، خصوصاً اگر آن فرد درک عمیق از قوانین کیهانی نیز داشته باشد، آنوقت از میان راههای زیادی که رفته و کارهای زیادی را انجام داده و روش های زیادی که امتحان کرده، مطلوب ترین مسیر را برای ما تحلیل و قدرتمند کننده ترین باورها را برای ما می شناساند.
زیرا آن فرد با الگوهای ذهنی و باورهای خودش ، منظورم همان باورهایی است که او را به چنین موفقیت هایی رسانده، مسیرش را تحلیل می کند.
چندی پیش در حال مطالعه زندگی نامه یکی از افراد موفق بودم، گوینده پس از شرح وقایع کودکی این فرد، چنان برداشتی از عوامل موفقیت این فرد داشت که در دکّان هیچ عطاری پیدا نمی شد.
عوامل فرعی، حاشیه ای و غیر مهم را آنچنان پر رنگ جلوه داده بود که نه تنها خواننده از مسیر اصلی منحرف می شد، بلکه باورهای تضعیف کننده ای نیز در او می ساخت که قطعاً بیش از آنکه انگیزاننده ای برایش باشد، موجب نا امیدی اش می شد.
زیرا نویسنده در حال تحلیل موضوع و نگاه کردن به موفقیت های آن فرد، با الگوهای ذهنی و باورهای خودش بود و چنان تحلیلی از عوامل موفقیت او داشت که مطمئنم اگر آن فرد زندگی نامه اش را بخواند، واقعاً از تعجب شاخ در می آورد.
وقتی حرف های بعضی ها و تحلیل های آنها از موفقیت های سایر افراد را می شنیدم و می دیدم چگونه دلایل موفقیت دیگران را بصورت سطحی در چیزهای بدیهی و عوامل بیرونی ای می دانند که هیچ قدرتی ندارد، تصمیم گرفتم از زبان خودم و با الگوهای ذهنی خودم دلایل موفقیتم را به شما بگویم
وقتی به تجارب و دستاوردهای یک ساله اخیرم نگاه کردم، خودم را در جایگاهی دیدم که می تواند بعنوان یک الگوی موفق، از زبان خودش و با باورهای قدرتمندکننده ای که برای خود ساخته و درک عمیقی که از قوانین کیهانی بدست آورده، به تحلیل این مسیر و توضیح عوامل موفقیت بپردازم تا شنونده، راه را از بیراهه باز بشناسد و از همان ابتدا با باورهای درست و نگاه درست، مسیر اصلی رسیدن به رویایش را بپردازد.
هیچ چیز در جهان از این معنوی تر نیست که کمک کنیم رویای فردی زنده شود و مهم تر از آن انگیزه اش برای تحقق رویایش بارور شود و مهم تر از آن ایمانش به این که خداوند بیشتر از او می خواهد به هدفش برسد، راسخ تر شود تا با رسیدن به هدفش نه تنها موفق شود، نه تنها به رشدِ جهان کمک کند بلکه با انگیزه بخشیدن به چند نفر ِ دیگر در اطرافش، موجب شود که آنها نیز با خود بگویند:
اگر این توانست، پس من هم می توانم… پس امتحان می کنم…
چقدر طول میکشد تا از این دوره نتیجه بگیرم؟
پاسخ:
به نظرم اگر اینجا هستی و درباره این دوره این سؤالات را از من میپرسی و این پاسخها را میخوانی، خودش اولین نتیجه در زندگی شماست. نتیجه خواستههای که قبلاً از خداوند درخواست کردهای… نتیجه جدی گرفتن رویایت و نتیجه مصصم بودن برای تحقق آن و اگر در مدار دریافت آن خواستهها قرار نمیگرفتی، قطعاً با من و با این دوره هرگز آشنا نمیشدی.
پس اگر اینجایی، یعنی آمادهی دریافت خواستههایت شدهای. یعنی مسیر را درست آمدهای و این قانون خداوند است که زمانی شاگرد آماده یادگیری میشود، استاد را از راه میرساند.
الان کار تو، ماندن در این مسیر است. میتوانی با خیال راحت و چشم بسته همین مسیر را ادامه و ایمان داشته باشی که راهنمای عملی دستیابی به رویاها، شما را از بهترین، سریعترین و لذت بخش ترین راه، به مقصد میرساند.
من از شما ۶ ماه فرصت میخواهم که هیچ کتاب دیگری در اینباره نخوانی، هیچ راه کار دیگری را امتحان نکنی، در هیچ گروهی عضو نشوی به هیچ راه کار دیگری فکر نکنی و …
منظورم این است که واقعاً تصمیم بگیری درِ ذهنت را بر روی هر چیز دیگری ببندی و اجازه ندهی به جز آموزهها، تمرینات و راهکارهای این دوره، هیچ ورودیِ دیگری وارد ذهنت شود.
منظورم این است که ذهنت را فقط و فقط پذیرنده هر آنچه نما که در این دوره به شما می گویم.
و به آنها عمل کن… تمریناتش را انجام بده… هر جلسه را ۱۰ ها بار گوش بده و آنقدر ذهنت را با این دوره بمباران کن که دیگر فرصتی برای هیچ نجوای دیگری نباشد تا بخواهد نا امید یا گمراهت کند.
آنگاه به زندگیات نگاه کن و نتایج ات را با وضعیت کنونیات مقایسه کن.
ایمان دارم که دیگر هرگز راضی نمیشوی مسیرت را تغییر دهی یا روش دیگری را امتحان کنی.
ضمن اینکه یادت باشد، نتایج بصورت یک دفعه ظاهر نمیشود. بلکه در این مسیر که پیش میروی، هر روز احساست بهتر میشود، هر روز ایدهها کاملتر میشود، هر روز وضوح بیشتری از رویایت و کاری که باید انجام دهی، پیدا میکنی و به جایی میرسی که از نظر فرکانسی، آن رؤیا را داری، با آن زندگی میکنی و از آن بی نیاز میشوی و این فرکانس موجب میشود که به زودی نشانههایی از آن در تجربه زندگیات ظاهر شود و جزئی از تجربه زندگیات گردد.
این تمام کاری است که من از شما میخواهم در این دوره انجام دهی…
توجه : دوره دارای 12 جلسه کامل صوتی می باشد.
توجه :ارزش ریالی این محصول در وبسایت abasmanesh.com به قیمت ۴,۹۴۰,۰۰۰ تومان می باشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.